طراحی سایت
سه شنبه 29 اسفند 1402.
الثلاثاء 10 رمضان 1445.

علامه سیّد یعقوب موسوی دریاباری

زندگی­نامه علامه سیّد یعقوب موسوی دریاباری

 به نقل از مجله «افق حوزه» مورّخ: چهارشنبه 20 تیرماه 1386

علامه سید یعقوب موسوی دریاباری در سال 1174 هجری شمسی برابر با سال 1210 هجری قمری در دارالسیادة وشتان از توابع فیروزکوه چشم به دنیا باز نموده و پس از 62 سال عمر با برکت در سال 1237 هجری شمسی برابر با سال 1272ق در همان قریه اجدادی چشم از جهان فرو بست و در کنار جد بزرگوارش امام زاده سید مظفرالدین رضوان الله علیهما به خاک سپرده شد.

ایشان در زمان حیات گرانقدر خود در محضر عالمان وارسته­ ای هم­چون شیخ محمد حسن نجفی(صاحب جواهر)، ملا حسنعلی تویسرکانی، سید محمد باقر شفتی، میر عبدالحسین مجتهد(جدّ بزرگوارش)، سیّد سعید موسوی وشتانی(والد) زانوی شاگردی علم آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم زدند.

و آثاری مانند لؤلؤ المرجان فی عبودیة الإنسان، تذکرة العارفین، بدرة البیضاء فی أحکام سید الأنبیاء، تفسیر قرآن، مدارج الأحکام در 27 جلد، مبدأ و معاد در 3 جلد، ضیاء الأعمال، وسیلة الناجیة، ذریعة العباد فی یوم المعاد، مقتل الحسین و أصحابه، جواهر الأصول، رافع الجهالة فی تحصیل السیادة، مشروط فی ضمن العقد، مواد الأحکام، گوهر الأصول و ... را خلق نمودند.

شرح حال

علامه سید یعقوب موسوی دریاباری از جمله ستارگان درخشان آسمان مکتب تشیّع است، که با اخلاص و مجاهدات در علومی چون فقه، اصول، تفسیر، فلسفه و... و عمل به دانسته ­های خود، به مرتبه ­ای رسید که مشمول کلام نبوی «أکرموا العلماء فإنّهم ورثة الأنبیاء، فمن أکرمهم فقد أکرم الله و رسوله» گردید. ایشان در خانواده­ای منتسب به علم و دیانت، به دنیا آمد و مراحل کودکی را با تربیتی کاملاً اسلامی سپری کرد.

برای آموختن دروس مقدماتی(صرف، نحو، منطق، معانی و بیان) در خدمت جدّ محترم خود، میرعبدالحسین مجتهد، زانوی تلمّذ زده است. این شاگرد، جدّش را با این الفاظ می­ ستود: فخرالعلماء، السید المدقّقین میر عبدالحسین مجتهد و... .

وی همچنین در محضر والد ماجدش کسب دانش کرد. همان دانشمندی که علمای اصفهان در نامه ­ای ایشان را به قدس الألقاب، جامع الکمالات، سیّدالسند و مولی ­المعتمد، سرکار فیض­ الآثار آقاسیّد سعید الموسوی الوشتانی معرفی کردند.

آقا سیّد یعقوب درسال 1190هجری شمسی برابر با سال 1227 قمری برای کسب علم در سطوح عالیه رهسپار دارالعلم اصفهان شد و محضر علمای سترگ آن سامان را غنیمت دانست و به کمالاتی بس گرانبها نائل آمد به طوری که اساتید حوزه، هر یک به تمجید و تصدیق ایشان لب گشوده­ اند.

آیة­الله العظمی سید محمدباقر شفتی معروف به «حجةالإسلام» خطاب به پدر سیّد یعقوب می­نویسد:  «شجره فضل این فرزند عزیز شما، برای همه حاصل است. مشغول تحریر احکام دینی و مسائل شرعی­ اند.»

استاد دیگرشان درباره او این­گونه گفته است: «اعتقاد من در حق جناب سیّد المکرّم علامه دوران، العالم الفاضل الحمقّق المدقّق فقیه­الزمان آقاسید یعقوب «زید فضله» که برای او قوّه اجتهاد در ادلّه فرعیه شرعیّه از کتاب و سنّت و امورات العقلیة ...».

این عالم وارسته مدت اندکی را در نجف اشرف به ­سر برد و از خرمن علمی صاحب ­الجواهر خوشه ­ها چید و به مقام اجتهاد نائل گشت و دوباره به اصفهان بازگشت. در پی انتقال قدرت از دولت صفویه به قاجاریه که موجب انتقال دارالخلافه از اصفهان به تهران گردید، عالمان بسیاری به تهران عزیمت کردند و به تدریج تهران به یک مرکز بزرگ علمی تبدیل شد.

علامه سید یعقوب دریاباری هم از جمله عالمانی بود که به تهران حرکت کرد. مرحوم آصف­ الدوله مدرسه­ای برای ایشان بنا کرد و خودش نیز منزلی در محله مولوی (معروف به آقانور) اجاره کرده، مشغول افاضات و افادات اندوخته­ های خویش گردید. هم اکنون مسجدی در همان حوالی به نام مسجد آقانور دایر است.

صفات اخلاقی علامه برگرفته از صفات اخلاقی معصومین(علیهم السلام) بود. او هیچ­گاه از خود چیزی نمی­گفت. اهل مناجات و راز و نیاز سحری بود. اطاق کوچکی مخصوص عبادت و راز و نیاز داشت. ادبار و اقبالش به خلق در پرتو جلب رضایت خداوند بود. با خدا رفیق و موفق به دعای پدر بود.

این عالم پارسا، با وجود تمام امکانات مالی که ارادتمندان در اختیارش می­ نهادند، هرگز حاضر نشد سطح زندگی­اش را از مردمی بودن خارج کند، بلکه دائم در فکر فقرا بود. او با همسرش که از خانواده اصیل و محترم اصفهانی بوده، بسیار مهربان بود و علاقه مخصوصی به او داشت؛ تا جایی که بعضی از کتاب­هایش را به نام همسرش اسم­ گذاری کرده است. این دانشمند بلندمرتبه، صاحب تألیفات فراوان و باارزشی بود که حکایت از وسعت علمی آن جناب دارد.

معظّم ­له در حواشی تألیفاتش می ­نویسد: «الآن که سال 1262 قمری است، هفتاد جلد کتاب خطّی نوشته­ ام». همین وسعت علمی و رفعت معنوی سبب شد تا بیش از پنجاه تن از مراجع دینی نجف، کربلا و اصفهان، اجتهاد ایشان را تأیید فرمایند و کتاب ضیاء الأعمال این عالم ربانی به مثابه توضیح المسائل برای مقلّدین بوده است.

استاد حوزه علمیه قم حاج سیّد عنایت­ الله دریاباری ازبستگان و سلاله این دانشمند فقید که بسیاری از اجازه ­نامه ­های روایی و اجتهادی آن بزرگوار را جمع کرده است بیان می کند که: این وجیزه­ پر ارزش اجتهادی و اجازات برای نقل روایت از طرف اساتید ذوالفنون شهر اصفهان است که برای سیّد ما، علامه، فقیه بارع، مفسر الهی، فیلسوف ربانی آیة الله سیدیعقوب­ الموسوی (دریاباری) رحمة الله علیه صادر شده است: «وله تألیفات نفیسة و تصنیفات شریفة، رأیت بعضها ...».

استاد حکمت و کلام ایشان، آخوند ملاحسنعلی تویسرکانی در توصیف آقا سید یعقوب گفته­ اند: «الحمدلله مشغول تصنیف و تألیف و تحقیق مسائل شرعیّه هستند و به شکرانه ایزد منّان، ترقّی معقول کرده و خود صاحب رأی می ­باشند.»

آن مرحوم پس از چندین سال فراق از وطن و عشیره، برای صله رحم به زادگاهش رفته بود که دچار بیماری شد و سرانجام در سحرگاه نیمه شعبان سال 1272 قمری در همان­ جا از دار فنا به دارالبقا منتقل گردید.

روح پرفتوحش در جنّت النعیم متنعّم باد.

معرفی برخی از آثار علامه موسوی دریاباری

کتاب  مَوائِد الأحکام فی مَعرفة الحَلالِ و الحَرام

این کتاب در 4 جلد، فراهم آمده و مصنّف، آن را به موضوع «طهارت» اختصاص داده است.

جلد اول؛

ایشان نخستین جلد را با مباحث فراوان استدلالی همراه ساخته و بیشترین گفتارهای عالمان عامه و امامیه را ذکر کرده است؛ هر چند از این میان و مجموع نظریّات فقها، قول شاخص را از آن استاد خویش دانسته است: «هو مُختارُ رئیسُ الأنامِ، کَفیلُ الأیتام، حُجَة الإسلام و السیّدُ الأستاد دامَ ظِلّه العالی».

این کتاب، در یک مقدمه و 4 مائده، ترتیب یافته و مصنّف آن را در اوائل دهه سوم جمادی الثانی 1257 قمری در اصفهان آغاز کرده و در اواخر جمادی الثانی 1258 به پایان رسانده است.

.............................................................................................

جلد دوم؛

مصنّف، این مجلّد را، پس از اتمام جلد نخست کتاب آغاز کرده و از بحث ماء کُر تا پایان بحث مضاف را داراست و در دهه دوم صفر 1259 قمری، تألیف آن در اصفهان پایان یافته است.

در آغاز این جلد، چندین اجازه اجتهاد از عالمانی بزرگ جهت مؤلف نگاشته شده است، از جمله:

-         اجازه نامه محمد صادق خراسانی از جمله جلیل­ترین عالمان اصفهان؛

-          اجازه نامه محمد صالح بن محمد محسن اصبهانی مازندرانی، از جمله فقهای نامی اصفهان و از استادان خاصّ علامه سیّد یعقوب موسوی دریاباری؛

-          اجازه نامه محمد ابراهیم بن محمدهادی القزوینی، که او را از محدّثان بزرگ برشمرده­اند؛

مصنّف در جلد دوم نیز پس از حمد و درود، چنین نگاشته است:

«... لمّا فرغتُ مِن تَصنیف المُجلّد الأوّل مِن مَوائد الأحکام فی بَیانِ الحَلالِ و الحَرام، فَشرعتُ مِن تألیف المُجلّدِ الثّانی».

و در پایان کتاب آورده است:

«فرغتُ بِعَونِ المَلِک العَلاّم مِن تَألیفِه فی دارِ السَّلطَنة اصفهان، سَواد الأعظَم فی ایران، مَعَ تَراکُم أفواج العلائق وَ تَلاطُم أمواج العوایق و توزع البال و... و یتلوه المجلّد الثّالت مِن مَوائد الأحکام فی مَسائل الحَلالِ و الحَرام».

.............................................................................................

جلد سوم؛

حضرت علامه، کتاب خود را با مبحثی در بیان «آثار و احکام­ها» آغاز می­کند و به نقل نظریّات بسیاری از فقهای امامیه(رضوان الله علیهم اجمعین) و صاحبان کتب فقهی می­پردازد. ایشان از گفتارهای استادش چنین یاد می­کند:

«هُوَ مُختار مقتدی الأنام، رئیسُ الخاصّ وَ العام، کَفیلُ الصّغار و الأیتام، حُجّة الإسلام دامَ ظلّه العالی».

.............................................................................................

جلد چهارم؛

علامه در این مجلّد نیز همچون دیگر مجلّدات به ذکر اقوال صاحبان کتب فقهی پرداخته، گاهی نظر استادش حجّت الإسلام را در خلال مباحث بیان می­کند. در ابتدای کتاب می­خوانیم:

«فَیقولُ العَبدُ الرّاجی و بِبابِ رَبّه الملتَجی، الخادِم لِمَذهَب الجَعفری المُهتَدی مِنَ الله الهادی؛ یعقوب بن سعید الموسوی الوشتانی: لما فرغتُ مِن تَألیفِ المُجَلّد الثّالِث مِن مَوائِد الأحکام، فشَرعتُ مِن تَصنیفِ المُجلّد الرّابِع مِنه وَ اصلَحنی الله ... وَ هُوَ حَسبی وَ نِعمَ الوکیل».

 .....................................................................................................................................................................................................................

کتاب مدارج الأحکام فی شرح شرایع الإسلام

از این مجموعه چهار جلد به ترتیب: مجلّدات اوّل، دوم، ششم و بیست و هفتم در دسترس است. این آثار با موضوعات: «طهارت»، «صلات» و «زکات» و شرحی بر کتاب «شرایع الإسلام» است که:

.............................................................................................

جلد اول؛

علاّمه در این جلد، پس از حمد و درود، به ذکر شجره نامه شریف خویش می­پردازد:

«فَیَقولُ العَبد الرّاجی المستهدی فِی الله الهادی یَعقُوب المُوسَوی الوشتانی ابنِ سیّد سَعید بن عَبدُالحسین بن سیّد حیدَر بن سیّد سَعید بن سیّد مُحمّد بن سیّد علی بن سیّد رُستَم بن سیّد مُظفر دَریاباری سید جمال الدین ابن سید حاجی محمد معروف به شاه المظفر دریاباری ابن سید الحاتم بن سید قاسم ... ابن حُجَة الله فِی العالَم موسَی بنِ جَعفرِ الکاظم(علیه السلام)».

موضوع کتاب از کتاب الطهارة تا اواخر کتاب الزکاة و آنچه به آن تعلّق می­گیرد، اختصاص دارد و علاّمه، آن را در سال 1264 قمری به رشته تحریر در آورده است.

ایشان ـ پس از بیان شجره نامه ـ درباره تألیف کتاب و علّت نامگذاری آن می­نگارد:

«لمّا کانَ کِتاب شَرایعُ الإسلام مِن تَصنیفاتِ فَخر الفُقهاءِ فِی الأیّامِ و أشرفِ العُلَماء و المُجتَهدینَ و المُحقّقُ المُطلَق ... أَردتُ ان اشرح له شَرحاً جامعاً لِلمَدارک ... وَ سَمَّیتهُ بِمَدارجِ الأحکام فی شَرحِ شَرایعِ الإسلام».

.............................................................................................

جلد دوم؛

علاّمه، جلد دوم را به غسل و... از باب طهارت اختصاص داده، نظریّات فقها به­ ویژه صاحب جواهر(ره) را با تعبیر «شَیخُ المَشایِخ اُستاد دَامَ ظِلُّه العالی» آورده، بیش از آن به نظریّات استادش پرداخته است.

.............................................................................................

جلد ششم؛

علاّمه در این جلد به مباحث صلات پرداخته است؛ از جمله: نماز جماعت، نماز عیدین و نماز مسافر و شروط آن و...

همچنین اقوال عالمان و فقیهان امامیّه(رضوان الله علیهم اجمعین) را ذکر کرده است. مؤلف در دوم شعبان 1265 قمری شروع به تألیف این جلد نموده و تا 14 رجب همان سال مشغول به تألیف آن بوده است.

جلد بیست و هفتم؛

.............................................................................................

علاّمه در این جلد به مباحث کتاب قضاء پرداخته است:

«فَهذا هُوَ المُجَلّد السّابِع وَ العِشرونَ مِن مَدارِج الأحکام فی شَرح شَرایع الإسلام ؛ ممّا ألفه العَبد الرّاجی المستهدی مِنَ الله الهادی یَعقوب بنِ سَعیدِ المُوسوی الوشتانی ... قالَ المُصنّف کتاب القَضاء».

 .....................................................................................................................................................................................................................

 کتاب جواهر الأصول

این کتاب، رساله­ای است اصولی، و جامع بین «معالم الأصول» و «قوانین الأصول» میرزای قمی می­باشد که در یک جلد، سامان گرفته است. علاّمه در این کتاب در کلیّه مباحث، اقوال علمای امامیّه و عامّه را با نظریّات استادش آیت الله سید محمد باقر شفتی(ره) می­سنجد.

«جواهر الأصول» شامل یک مقدمه، سه منهج و یک خاتمه بدین ترتیب است:

المقدمة: فی تعریف علم الأصول، و فیها مطالب؛

المنهج الأول: فی المبادیء اللغویة، در 8 مقصد؛

المنهج الثانی: فی الأوامر و النواهی، در 2 مقصد.

بقیّه کتاب در نسخه حاضر ناتمام مانده و این کتاب در حیات استاد مؤلف مرحوم حجت الإسلام شفتی تألیف شده است.

 .....................................................................................................................................................................................................................

کتاب گوهر الأصول

مصنّف در آغاز کتاب ـ بعد از خطبه ـ می فرماید:

«أما بعد ... فهذه رِسالة إجمالیة فِی نَبذِ القَواعدِ الأُصولیة؛ الموسوم به: "گوهر الأصول"»

این کتاب گران­سنگ، دارای یک مقدّمه، سه منهج و یک خاتمه است؛ بدین عناوین:

مقدمه: در مسائل کلی علم اصول؛ در 4 مقام؛

منهج اوّل: اصول لفظیّه؛ در 5 مقصد؛

منهج دوم: ظنون؛ در 4 مطلب؛

منهج سوم: اصول عملیّه؛ در 4 مقصد؛

خاتمه: اجتهاد و تقلید، در 3 مطلب.

 .....................................................................................................................................................................................................................

کتاب لؤلؤ و المرجان فی حقیقة عبودیة الإنسان

مصنّف، در این کتاب بعد از حمد و درود، نگاشته است:

«چنین گوید: احقر عبادالله عملاً و أکثرهم ذللاً بن سعید الموسوی یعقوب الوشتانی: که چون بر کُلّ عبادالله لازم است تحصیل المعرفة و اعتقادات صحیح کامل از اصول پنج­گانه دین(توحید، عدل، نبوّت، امامت و معاد) وَ العَمَل الصّالِح مِنَ الفروع العملیّة؛ بَعدَ تحصیل اصول الإعتقادیّة ... فَسَمَّیتُ هذِهِ الوَجیزة به: "لؤلؤ و المرجان فی عبودیة الإنسان"».

ایشان در این کتاب به روش کلامی و فلسفی، بحث کرده، مستنداتی از آیات قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام) را آورده است. این کتاب در چهار مقصد تنظیم شده است، بدین عناوین:

مقصد اول: در بیان معرفة السید و المولی و هو ذات واجب الوجود؛

مقصد دوم: در بیان عبد و انسان؛

مقصد سوم: در بیان حقیقت عبودیت و ارکان ثلاثه آن و شرایط تحقّق ارکان؛

مقصد چهارم: در بیان عبادت عبد است از نماز و روزه و خمس و زکات و حجّ و جهاد و غیر آن.

 .....................................................................................................................................................................................................................

 کتاب دُرّة البَیضاء

نویسنده در این کتاب پس از حمد و درود، فرمود:

«چنین گوید: ذرّه بی مقدار و خادم شریعت سیّد الأبرار ...، این رساله­ای است موسوم به "دُرَّة البیضاء فی أحکام سیّد الأنبیاء مِن الأصول الإعتقادیّة و الفروع العملیّة" که تحصیل آنها بر عامّه مکلّفان واجب است و آن را در دوره دولت ناصرالدین شاه قاجار آغاز کردم»، که مشتمل است بر: یک مقدمه، دو مقصد و یک خاتمه؛ بدین عناوین:

مقدمه: در بیان کیفیت اخذ مسائل دینیّه و حقیقت آن و آنچه متعلّق است به آن­ها؛

مقصد اوّل: در بیان اصول دین و مذهب(پنج مطلب)؛

مطلب اوّل: معرفة الله؛

مطلب دوم: عدل؛

مطلب سوم: نبوّت؛

مطلب چهارم: امامت؛

مطلب پنجم: معاد؛

مقصد دوم: در بیان فروع دین؛ از طهارت و...

این کتاب تا بحث وضو از کتاب طهارت را دارا و تألیف آن ناتمام است.

 .....................................................................................................................................................................................................................

ذَریعة العِباد فی یَوم المَعاد

علاّمه، کتاب خود را به مباحث فقهی در باب «طهارت» اختصاص داده، و به مطالبی دیگر فقهی نیز پرداخته است. ایشان در پایان بحث طهارت، نگاشته است:

«مصنّف در مشکلات مالی و سختی ایّام در نهایت عُسر بوده، چندان­که در این روزگار، کسی همچون وی نیست. امّا با وجود تمام اینها، تاکنون(1262 قمری) هفتاد جلد کتاب خطّی را استخراج کردم».

شروع تألیف این کتاب غرّة صفر 1262 قمری و ختم آن در 7 جمادی الأول همان سال بوده است.

 .....................................................................................................................................................................................................................

مُحَرَّر الکافیة فی حَقیقة الشَّرطیّة

این رساله، دارای یک مقدمه، پنج مقصد و یک خاتمه است، که مباحثی از شروط لازم و غیر لازم را در بر می­گیرد و به طرح اقسام «خیارات و عقود» می­پردازد.

مؤلّف در کتاب خود، نظریّات و اَقوال فقیهان ـ به­ویژه استادانش ـ را ذکر می­کند و با توضیحات خویش در روشن کردن موضوع مورد نظر و مشکلات و شبهه­هایی درباره آن می کوشد.

 .....................................................................................................................................................................................................................

وسیلة الناجیة فی مناجات المأثوره

این کتاب به ادعیه معتبر و موثّق، اختصاص دارد؛ دعاهایی همچون:

دعای ایّام هفته؛

دعای تَذلّل(مناجات امیرالمؤمنین(علیه السلام))؛

مناجات خمس­عشرة(منسوب به امام زین العابدین)؛

شمایل رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلّم)؛

دعای صباح(منسوب به امیرالمؤمنین(علیه السلام))؛

دعای اعتصام(از خواجه نصیرالدین طوسی)؛

دعای توسّل؛

دعای اختتام؛

دعای آیة النُّور؛

دعای فضل؛

زیارت جامعه؛

و... .

مؤلف، کتاب را به خطّ شریف و مُهر خویش به تمام اهل علم اِثنا عَشَری از مجتهدان، وقف کرده، تولیت آن را، نخست برای خود و سپس اولاد در اولاد از عالمان برشمرده است.

 .....................................................................................................................................................................................................................

مقتل الحسین(علیه السلام) و اصحابه

مصنّف در مقتل خویش به بیان فضایل سیّدالشّهدا و اصحاب گرانقدرش می­پردازد و روایاتی درباره محبّت اهل­بیت(علیهم السلام) را از عامّه و خاصّه نقل می­کند.

این کتاب، حاوی گفتارهای ایشان در ایّام تاسوعا و عاشورا، برای عزاداران حسینی و ذکر مصیبت­های اهل­بیت عصمت و طهارت است.

 .....................................................................................................................................................................................................................

مَجمعُ العُلوم فی بَیانِ عِلمِ اللُّغة

در این کتاب، بعد حمد و درود، چنین آمده است:

«فیقول العبد ...: هذِه رِسالَة فی نَبذ القَواعِدِ الکُلّیّة مِن العِلمِ اللُّغة».

مصنّف، متن کتاب «حاشیه» را به خطّ مبارک خویش، تحریر و با حواشی مربوط همراه ساخته است.

 .....................................................................................................................................................................................................................

رافع الجهالة فی تحصیل السّیادة

این کتاب ارزشمند در جواب سؤال علمای شهر فیروزکوه (که سیادت طایفه کیائیه فیروزکوه مورد شبهه قرار گرفته بود)، در 159 صفحه تألیف شده است.

این کتاب دارای یک مقدمه و سه مطلب است:

مقدمه: در بیان معنی سیّد و دادن زکات بر سیّد حرام است؛

مطلب اول: راه اثبات سیادت به واسطه هفت طریق و ذکر سلسله شجره­نامه­ها؛

مطلب دوم: در بیان اقسام طوایف کیائیه که به ده طایفه تقسیم نموده است؛

مطلب سوم: در بیان خصوص طایفه کیائیه سکنه فیروزکوه.(که مطالب بسیار مهمی را در این بخش بیان نموده است)

 .....................................................................................................................................................................................................................

تذکرة العارفین فی تنبیه الغافلین

در شروع این کتاب بعد از حمد و درود آمده است:

«فنقول المهتدی من الله ...، هذا هو المجلد الثانی من تذکرة العارفین فی تنبیه الغافلین المشتمل من الوعظة و النصیحة ... و نحوها من الأمور المأثور».

حضرت علاّمه برای ورود هر مطلب اخلاقی و عرفانی اوّل آیات و در دامنه هر آیه روایت مأثوره از اهل­بیت(علیهم السلام) ذکر می­کند، بعداً برداشت و تفسیر را به احسن وجه بیان می­کند؛ از این جهت دارای 500 عنوان و 120 منابع مهم و 240 صفحه خواهد بود، متأسفانه گرچه جلد اول از همین کتاب مفقود است و گاهی در توضیح مطالب اشاره می­کند به کتاب مبدأ و معاد یا تعلیق حادی­عشر و این دو کتاب هم مفقود است.

این کتاب در سال 1263 قمری به پایان رسیده است.